هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از حسن ازل سخن می‌گوید که با کنار زدن پرده از چهره خود، حقیقت وجودی‌اش را آشکار می‌کند. او با جلوه‌گری‌های مختلف، عاشقان را مجذوب خود می‌کند و عشق را در جهان رواج می‌دهد. شاعر از مفاهیمی مانند آینه هستی، جلوه معشوق، و نور علی بهره می‌برد تا زیبایی و جذابیت معشوق ازلی را توصیف کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۷۱

حسن ازل برگرفت پرده ز رخسار خویش
صورت اعیان عیان ساخت باظهار خویش

کرد عیان هستیش آینه نیستی
گشت در آن آینه ناظر دیدار خویش

جلوه دیگر نمود زلف معنبر گشود
کرد ز نو عالمی محو و گرفتار خویش

شمع رخ دلبران از رخ خود برفروخت
آمد و پروانه سان گشت گرفتار خویش

آمده خود آفتاب بر فلک دلبری
چرخ زنان ذره وار گشته هوادار خویش

جلوه معشوقیش مایه دکان عشق
خود شده در عاشقی رونق بازار خویش

مهر سپهر وجود خواست نماید طلوع
نور علی را نمود مطلع انوار خویش
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.