۱۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۴

ساقیا برخیز و پیش آور ایاغ
از ایاغی ساز ما راتر دماغ

ساغر عشرت بدور افکن که دل
از غم دوران دون یابد فراغ

سرو قدا جز بگلزار رخت
غنچه گل نشکفد از باغ و راغ

پرتو حسن توام شب تا سحر
در شبستان دل افروزد چراغ

عاشقان را نیست در صحرای دل
لاله زاری خوشتر از گلهای باغ

نعره مستان و وعظ واعظان
آن خروش بلبل و این بانگ زاغ

گر هدا جوئی بجو نور علی
با تو گفتم این بود شرط بلاغ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.