۱۰۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱۰

ما ساقی مصطب صفائیم
مست می وحدت خدائیم

از کبر و ریا شده مبرا
آئینه وجه کبریائیم

بگذشته از این سرای فانی
شاهنشه کشور بقائیم

از دام بلای عقل جسته
در وادی عشق مبتلائیم

دستار ریا فکنده از سر
وارسته ز جبه و ردائیم

هستیم ز لبس اگر چه عریان
هر لحظه بکسوتی برآئیم

چون نور علی بکشور فقر
گه پادشهیم و گه گدائیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.