۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱۲

ما هزاران گلشن اوئیم
جز گل وصل او نمی بوئیم

ز کمند خودی شده آزاد
بسته زلف آن پری روئیم

این عجب بین که در محیط بقا
عین آبیم و آب می جوئیم

خرقه زهد و جامه تقوی
جز بمینای دل کجا شوئیم

گاه درو گهی صدف گردیم
گاه دریا شویم و گه جوئیم

گاه گوئی زنیم با چوگان
گه بچوگان عشق چون گوئیم

جز بنور علی عالیقدر
راز دل کی بدیگری گوئیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.