هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا بیانگر وحدت وجود و عشق به معشوق حقیقی است. شاعر خود را بخشی از گلشن الهی می‌داند و تنها بوی وصل به او را می‌جوید. او از قید خودی رها شده و در دریای بقا به جستجوی حقیقت می‌پردازد. شعر با اشاره به امام علی(ع) به عنوان نور هدایتگر پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر نیازمند درک و بلوغ فکری است که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد قابل درک می‌باشد. همچنین استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل هضم نیست.

شمارهٔ ۲۱۲

ما هزاران گلشن اوئیم
جز گل وصل او نمی بوئیم

ز کمند خودی شده آزاد
بسته زلف آن پری روئیم

این عجب بین که در محیط بقا
عین آبیم و آب می جوئیم

خرقه زهد و جامه تقوی
جز بمینای دل کجا شوئیم

گاه درو گهی صدف گردیم
گاه دریا شویم و گه جوئیم

گاه گوئی زنیم با چوگان
گه بچوگان عشق چون گوئیم

جز بنور علی عالیقدر
راز دل کی بدیگری گوئیم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.