هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس اسارت و عشق نافرجام خود می‌گوید. او خود را در قفس صیاد می‌بیند، اما ادعا می‌کند که روحش آزاد است. از عشق به معشوق و رنج‌های آن سخن می‌گوید و به یادآوری زیبایی‌های بهشت و معشوق می‌پردازد. در نهایت، به تقدیر الهی و عشق ابدی اشاره می‌کند و خود را همچون نور علی(ع) می‌داند که پایدار است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند اسارت روحی و عشق نافرجام نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۱۷

منکه هر جای روم در قفس صیادم
از قفس بهر چه صیاد کند آزادم

گرچه هر لحظه بخونم صنمی برخیزد
بر در دیر مغان مست و خراب افتادم

برده اند از قد و رخسار خود آن حوروشان
جلوه طوبی و گلگشت جنان از یادم

تا کشم دختر گلچهره رز را بنکاح
زیور خرقه تقوایش بکابین دادم

خسروا بی لب شیرین شکر بار تو چند
همچو فرهاد کشد سربفلک فریادم

جان خود بهر چه ایثار نسازم ز غمش
کز ازل بهر همین کرده خدا ایجادم

منکه چون نور علی ملک بقایم وطنست
از جهان سیل فناگو بکند بنیادم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.