۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۵

بیا و ساغر کامم لبالب کن ز می ساقی
که بر لب آمده جانم ز سالوسی و زراقی

بیاور راح روح افزا و چندان ده مرا ساغر
که بیخود گردم و یابم ز قید هستی اطلاقی

ز اشراقی و مشائی چه میپرسی بیاور می
که اندر کیش سرمستان چه مشائی چه اشراقی

ترازیبد که در خوبان زنی لاف خداوندی
که همچون ابرویت جانا بخوبی در جهان طاقی

زجام وصلش ای ساقی شراب روح بخشم ده
که هستم قالب بیجان ز مهجوری و مشتاقی

هنوز از عالم فانی برون ننهاده گامی
برو زاهد چه میدانی تو سر عالم باقی

بجز نور علی اکنون که همچون مغربی گوید
انالشمس التی طلعت هوالانوار اشراقی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.