هوش مصنوعی: این شعر عرفانی-غنایی از حافظ، با درخواست از ساقی برای نوشیدن شراب و رهایی از قید هستی آغاز می‌شود. شاعر با طنز و انتقاد از زهد ریایی و فلسفه‌های خشک (مشائی و اشراقی) دوری می‌گزیند و عشق و مستی را راه نجات می‌داند. در ابیات پایانی، او عشق به علی(ع) و نور الهی را ستوده و زاهد ناآگاه را به چالش می‌کشد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی، اشاره به مصرف شراب (نمادین)، و نقدهای فلسفی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا نیازمند توضیح باشد. همچنین، درک کامل شعر نیاز به آشنایی با زمینه‌های ادبیات کلاسیک فارسی دارد.

شمارهٔ ۲۳۵

بیا و ساغر کامم لبالب کن ز می ساقی
که بر لب آمده جانم ز سالوسی و زراقی

بیاور راح روح افزا و چندان ده مرا ساغر
که بیخود گردم و یابم ز قید هستی اطلاقی

ز اشراقی و مشائی چه میپرسی بیاور می
که اندر کیش سرمستان چه مشائی چه اشراقی

ترازیبد که در خوبان زنی لاف خداوندی
که همچون ابرویت جانا بخوبی در جهان طاقی

زجام وصلش ای ساقی شراب روح بخشم ده
که هستم قالب بیجان ز مهجوری و مشتاقی

هنوز از عالم فانی برون ننهاده گامی
برو زاهد چه میدانی تو سر عالم باقی

بجز نور علی اکنون که همچون مغربی گوید
انالشمس التی طلعت هوالانوار اشراقی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.