۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۶

صبح عید است ساقیا جامی
عیدی عاشقان کن انعامی

همه لب تشنه ایم بر جامت
ترکن از جاممان لب و کامی

از لب و چشم خود نوازش کن
می کشان را بنقل بادامی

بوسه از لبت عطا فرما
زین تمنا برآرمان کامی

کرده دلهای شاهبازان صید
خال و خطت بدانه و دامی

پیک فرخ پی خجسته قدم
آمد آورد از تو پیغامی

وه چه پیغام وحی منزل را
داده در گوش جان سرانجامی

تا نگردد نشیمن اغیار
بر در دل نشستم ایامی

همچو نور علیست تابنده
آفتابم ز هر در و بامی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.