۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۲

نیست لایق منزلش در هر دلی
گرچه او دارد بهر دل منزلی

زورق افکندیم در بحری که نیست
غیر طوفان بلایش ساحلی

وه چه خوش میگفت رند میکده
با فقیه مدرسه در محفلی

ای ز گفتت زینت هر انجمن
حیف کز درک معانی غافلی

نیست جز این هستی موهوم تو
در میان جان جانان حائلی

با صفا از پرتو نور علیست
روشن ار بینی در این منزل دلی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.