هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید. او از اضطراب و بی‌قراری دل خود در فراق یار می‌نالد، از تاثیر سحرآمیز نگاه معشوق بر زندگی خود می‌گوید، و از آرزوی وصال و تسلی دلش در این شب تاریک سخن می‌راند. همچنین، اشاره‌ای به تاثیر هنر و نوشتن در روشنایی بخشیدن به زندگی دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۶

مگر فکنده برخ یار من نقاب امشب
که روشنست جهان همچو آفتاب امشب

دلم که در سر زلفت قرارگاهش نیست
قرار در تو نگیرد در اضطراب امشب

سرای توبه که دی کرده بودمش معمور
بیک کرشمه ساقیش بین خراب امشب

خبر ز نشأه فردا که هیچکس رانیست
چرا ز دست نهم ساغر شراب امشب

مگر خیال توام از جهان نظر بندد
وگرنه بی تو ندارم بدیده خواب امشب

دلم که دوش بکامش زلال وصلت بود
نوازدش بفلک زهره بارباب امشب

چنین لطیفه که نور از نی قلم انگیخت
عجب نه گر شود از فیض فتح باب امشب
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.