هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی بیانگر عشق عمیق شاعر به معشوق و آرزوی وصال اوست. شاعر از درد هجران می‌نالد و از معشوق می‌خواهد که با وصال خود، درد او را درمان کند. او معشوق را به خورشید جاودان تشبیه می‌کند و از زیبایی بی‌مثال او سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۱

بدل عمریست می ورزم خیالت
بدین امید تا بینم جمالت

از این بیشم بدرد هجر مپسند
دوائی بخش آخر از وصالت

ز درد صاف دورانش چه پروا
بکام آن را که میباشد زلالت

زهی اقبال کاندر قصر شاهان
شکست افکنده ایوان جلالت

ملک پیوسته بهر پای بوسی
سری بنهاده بر صف نعالت

قیامت کرده در دلهای موزون
قیام قامت با اعتدالت

تو خورشید سپهر لایزالی
نباشد در جهان هرگز زوالت

نداند شرح کردن خامه نور
زآب و رنگ و حسن بیمثالت
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.