۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵

هر سحر کز آن دو چشم جادوست
صد معجزه با کرشمه با اوست

کی ماه ز طلعت تو تابان
کی سرو ز قامت تو دلجوست

چشم سیهت بسرمه سائی
رشک دو هزار چشم جادوست

عالم شود ار ز اشک من آب
غم نیست تراکه آتشت خوست

نه پوست شناسم و نه مغزی
تا عشق تو مغز گشت و من پوست

شب تا سحرم کبوتر دل
بر بام و درت بذکر یاهوست

گر گوهر نظم نور بینی
گوئی بیقین در سخنگوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.