هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از حافظ، بیانگر عشق و ستایش معشوق الهی است. شاعر با استفاده از استعارههایی مانند باده، تاک، بلبل و قمری، به توصیف حالات عاشقانه و روحانی خود میپردازد. او از دوری از معشوق و حرکت پرگاروار دل به سوی او سخن میگوید و ذات پاک معشوق را فراتر از دانش و وهم میداند. همچنین، اشاره میکند که نجات در روی آوردن به معشوق است و هر که از او روی گرداند، هلاک خواهد شد.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی بالا، مناسب سنین بالاتر است.
شمارهٔ ۸۱
بیشتر زانکه رسد باده ز روئیدن تاک
مست دیدار تو بودم بدل و دیده پاک
بلبل و قمری گلزار توبودم روزی
که نه از گل اثری بود و نه سر و چالاک
گرد بام حرمت جان طیران داشت دمی
که نبود اینهمه دور و دوران با افلاک
سالها دل حرکت کرد چو پرگار فلک
تا بکوی تو سکون یافته از مرکز خاک
ذات پاک توکه بیرون بود از دانش و وهم
کی نمایدخردش درک بچشم ادراک
هرکرا رو بسوی تست نجاتش باشد
وانکه رویش نه بسوی تو بود هست هلاک
منکه نور توام از نار چه اندیشه کنم
کند اندیشه زنار آنکه بود خود خاشاک
مست دیدار تو بودم بدل و دیده پاک
بلبل و قمری گلزار توبودم روزی
که نه از گل اثری بود و نه سر و چالاک
گرد بام حرمت جان طیران داشت دمی
که نبود اینهمه دور و دوران با افلاک
سالها دل حرکت کرد چو پرگار فلک
تا بکوی تو سکون یافته از مرکز خاک
ذات پاک توکه بیرون بود از دانش و وهم
کی نمایدخردش درک بچشم ادراک
هرکرا رو بسوی تست نجاتش باشد
وانکه رویش نه بسوی تو بود هست هلاک
منکه نور توام از نار چه اندیشه کنم
کند اندیشه زنار آنکه بود خود خاشاک
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.