۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۵

ای خفته دراین سرای فانی
برخیز که رفت زندگانی

عمرت بچهل رسید و ترسم
در جهل چو کودکان بمانی

پیرانه سر از خدا طلب کن
علمی که ترا دهد جوانی

وان علم کجا کنی تو معلوم
تا ابجد عشق را نخوانی

صد حرف ز نقطه شناسی
گر علم شریف عشق خوانی

بی معرفت خدای هیچست
هم علم بیان و هم معانی

از دفتر فضل اوست حرفی
این چار کتاب آسمانی

چون قدرت فضل خویش ظاهر
میخواست بانسی و بجانی

نقش دو جهان و کاف و نونی
بنمود عیانی و نهانی

ای کرده طمع بدیدن او
گر خام نه ز پختگانی

با دیده دل توانیش دید
کز دیده سر نمی توانی

رب ارنی چو گفت موسی
بشنید جواب لن ترانی

زان پیش که بایدت سبک رفت
در طاعت او مکن گرانی

جز معرفتش دلا فرو شوی
چون نور کتاب نکته دانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.