هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از خاقانی، بیانگر عشق و ارادت شاعر به معشوق است. شاعر با زبانی شیوا و پراحساس، از درد فراق و نیاز به وصل سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند و دل ناتوانش را تسلی بخشد. او از قدرت و جلال معشوق سخن می‌گوید و خود را در برابر عظمت او کوچک و ناچیز می‌داند.
رده سنی: 16+ این متن به دلیل استفاده از مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه و همچنین زبان پیچیده و ادبی، برای مخاطبانی مناسب است که از بلوغ فکری و ادبی کافی برخوردار باشند تا بتوانند مفاهیم و احساسات بیان‌شده را درک کنند.

غزل شمارهٔ ۶

به زبان چرب جانا بنواز جان ما را
به سلام خشک خوش کن دل ناتوان ما را

ز میان برآر دستی مگر از میانجی تو
به کران برد زمانه غم بی‌کران ما را

به دو چشم آهوی تو که به دولت تو گردون
همه عبده نویسد سگ پاسبان ما را

ز پی عماری تو چه روان کنیم مرکب
چو رکیب تو روان شد چه محل روان ما را

به سرا و مجلس خود مطلب نشانی ما
چو تو بر نشان کاری چه کنی نشان ما را

گلهٔ فراق گفتم که نه نیک رفت با
به کرشمه مهر برنه پس از این زبان ما را

به تو درگریخت خاقانی و جان فشاند بر تو
اگرش مزید خواهی بپذیر جان ما را
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.