هوش مصنوعی: این شعر از خاقانی شروانی بیانگر احساسات شاعر نسبت به دوستی است که به او خیانت کرده و به جای وفاداری، به دشمنان نزدیک شده است. شاعر از بی‌وفایی و ناشناسی دوستش شکایت می‌کند و از این که ارزش او را نشناخته، اظهار ناراحتی می‌کند. او همچنین به قضای الهی اشاره می‌کند که این شرایط را رقم زده است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۹

ای پار دوست بوده و امسال آشنا
وی از سزا بریده و بگزیده ناسزا

ای سفته در وصل تو الماس ناکسان
تا کی کنی قبول، خسان را چو کهربا

چند آوری چو شمس فلک هر شبانگهی
سر بر زمین خدمت یاران بیوفا

آن را که خصم ماست شدی یار و همنفس
با آنکه کم ز ماست شدی یار و آشنا

الحق سزا گزیدی و حقا که در خور است
پیش مسیح مائده و پیش خر گیا

بودیم گوهری به تو افتاده رایگان
نشناختی تو قیمت ما از سر جفا

بی‌دیده کی شناسد خورشید را هنر
یا کوزه گر چه داند یاقوت را بها

ما را قضای بد به هوای تو درفکند
آری که هم قضای بلا باد بر قضا

ای کاش آتشی ز کنار اندر آمدی
نه حسن تو گذاشتی و نه هوای ما

حکم قضای بود و گرنه چنین بدی
خاقانی از کجا و هوای تو از کجا
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.