هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و دردهای ناشی از آن سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که عشق فراتر از وصل و هجران است و دردهای آن از درمان نیز فراتر می‌رود. شاعر به دشواری‌های عشق اشاره کرده و می‌گوید که در زمانه‌ی کنونی، کار اصلی عشق است و نمی‌توان از آن گذشت. همچنین، او از تأثیر عشق بر جهان و سلطنت آن سخن می‌گوید و در نهایت، از درد و رنج خود که به حدی است که دامانش را خون گرفته، یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق و فلسفی درباره‌ی عشق و دردهای ناشی از آن است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعری و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۹

کار عشق از وصل و هجران درگذشت
درد ما از دست درمان درگذشت

کار، صعب آمد به همت برفزود
گوی، تیز آمد ز چوگان درگذشت

در زمانه کار کار عشق توست
از سر این کار نتوان درگذشت

کی رسم در تو که رخش وصل تو
از زمانه بیست میدان درگذشت

فتنهٔ عشق تو پردازد جهان
خاصه می‌داند که سلطان درگذشت

جوی خون دامان خاقانی گرفت
دامنش چه، کز گریبان درگذشت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.