هوش مصنوعی:
این متن به بیان دردها و رنجهای زندگی میپردازد و اشاره میکند که درمانی برای زخمهای زمانه وجود ندارد. شاعر از ناپایداری زندگی و ناامیدی از بهبود شرایط سخن میگوید و به این موضوع اشاره میکند که حتی در آسمان نیز کسی از دست زمانه در امان نیست. او از غم و ماتم به عنوان بخشی جداییناپذیر از زندگی یاد میکند و به پایان عمر و نابودی اشاره دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، موضوعات غمانگیز و ناامیدیآمیز موجود در متن ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین و نامناسب باشد.
غزل شمارهٔ ۳۰
زخم زمانه را در مرهم پدید نیست
دارو بر آستانهٔ عالم پدید نیست
در زیر آبنوس شب و روز هیچ دل
شمشادوار تازه و خرم پدید نیست
هرک اندرون پنجرهٔ آسمان نشست
از پنجهٔ زمانه مسلم پدید نیست
ای دل به غم نشین که سلامت نهفته ماند
وی جم به ماتم آی که خاتم پدید نیست
دردا که چنگ عمر شد زا ساز و بدتر آنک
سرنای گم به بودهٔ ماتم پدید نیست
خاقانیا دمی که وبال حیات توست
در سینه کن به گور که همدم پدید نیست
دارو بر آستانهٔ عالم پدید نیست
در زیر آبنوس شب و روز هیچ دل
شمشادوار تازه و خرم پدید نیست
هرک اندرون پنجرهٔ آسمان نشست
از پنجهٔ زمانه مسلم پدید نیست
ای دل به غم نشین که سلامت نهفته ماند
وی جم به ماتم آی که خاتم پدید نیست
دردا که چنگ عمر شد زا ساز و بدتر آنک
سرنای گم به بودهٔ ماتم پدید نیست
خاقانیا دمی که وبال حیات توست
در سینه کن به گور که همدم پدید نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.