هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تجربه عشق و رنج‌های آن سخن می‌گوید. او عشق را پر از شور و آتش توصیف می‌کند، اما در عین حال از دوری و ناکامی در وصال معشوق شکایت دارد. شاعر از ناتوانی عقل در برابر عشق و از دست دادن صبر در میدان تنگ عشق می‌گوید. او همچنین از فاصله زیاد بین وفا و جفا و دوری منزلگاه وصال ابراز ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی درباره عشق و رنج‌های آن است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۷

من ندانستم که عشق این رنگ داشت
وز جهان با جان من آهنگ داشت

دستهٔ گل بود کز دورم نمود
چون بدیدم آتش اندر چنگ داشت

عافیترا خانه همچون سیم رفت
زآنکه دست عقل زیر سنگ داشت

صبر بیرون تاخت از میدان عشق
در سر آمد زانکه میدان تنگ داشت

از جفا تا او چهار انگشت بود
از وفا تا عهد صد فرسنگ داشت

دل بماند از کاروان وصل او
زآنکه منزل دور و مرکل لنگ داشت

نالهٔ خاقانی از گردون گذشت
کار غنون عشق تیز آهنگ داشت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.