هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و محبت به معشوق خود سخن می‌گوید و از این که معشوقش به او توجهی نداشته و حتی سلامی هم به او نکرده، اظهار ناراحتی می‌کند. او خود را به کبوتری تشبیه می‌کند که به وفا و عشق معشوق پایبند است، اما معشوق او را از خود دور نگه داشته است. شاعر از این بی‌توجهی و بی‌مهری معشوق شکایت می‌کند و احساس می‌کند که حتی یک نشانه کوچک از محبت نیز از او دریغ شده است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر به دست می‌آید.

غزل شمارهٔ ۴۲

عیسی لب است یار و دم از من دریغ داشت
بیمار او شدم قدم از من دریغ داشت

آخر چه معنی آرم از آن آفتاب‌روی
کو بوی خود به صبح‌دم از من دریغ داشت

بوس وداعی از لب او چون طلب کنم
کز دور یک سلام هم از من دریغ داشت

من چون کبوتران به وفا طوق‌دار او
او کعبهٔ من و حرم از من دریغ داشت

از جور یار پیرهن کاغذین کنم
کو کاغذ و سر قلم از من دریغ داشت

من ز آب دیده نامه نوشتم هزار فصل
او ز آب دوده یک رقم از من دریغ داشت

خود یار نارد از دل خاقانی ای عجب
گوئی چه بود کاین کرم از من دریغ داشت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.