هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از خاقانی بیانگر عشق عمیق و فداکاری شاعر به معشوق است. شاعر از درد و رنج عشق سخن می‌گوید و معشوق را به عنوان طبیب دردهایش می‌ستاید. او از هوای معشوق و تأثیر آن بر زندگی خود می‌گوید و ابراز می‌کند که حتی اگر از این عشق رهایی یابد، باز هم سعادتمند خواهد بود.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۵۱

به باغ وصل تو خاری، رقیب صد ورد است
به یاد روی تو دردی، طبیب صد درد است

هزار جان مقدس فدای روی تو باد
که زیر دامن زلف تو سایه پرورد است

به روزگار هوای تو کم شود نی نی
هوای تو عرضی نیست مادر آورد است

رسول من سوی تو باد صبح‌دم باشد
ازین قبل نفس باد صبح‌دم سرد است

سپر به مهر فکندم گمان به کینه مکش
به تیر غمزه بگو کو نه مرد ناورد است

به دل اسیر هوای تو گشت خاقانی
اگر به جان برهد هم سعادتی مرد است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.