هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از خاقانی شروانی است که در آن شاعر از عشق و دلدادگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از زیبایی‌های معشوق، مانند لب‌های شیرین و چشمان جادویی او، تعریف می‌کند و احساسات عمیق خود را بیان می‌دارد. شاعر از درد و رنج عشق نیز سخن می‌گوید و از تأثیرات جادویی معشوق بر خود می‌نالد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد تا بتواند به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۶۱

عیسی لبی و مرده دلم در برابرت
چون تخم پیله زنده شوم باز دربرت

چون شمع ریزم از مژه سیلاب آتشین
ز آن لب که آتش است و عسل می‌دهد برت

گر خود مگس شوم ننشینم بر آن عسل
ترسم ز نیش چشم چو زنبور کافرت

یاقوت هست زادهٔ خورشید نی مگوی
خورشید هست زادهٔ یاقوت احمرت

خون ریز ماست غمزهٔ جادوت پس چرا
خونین سلب شده است لب معجز آورت

مانا که هم لبت خورد آن خون که غمزه ریخت
کاینک نشان خون به لب شکرین درت

از نشترت سلاح دو بادام گاه جنگ
چشمم چو پسته پر رگ خونین ز نشترت

خاقانیی که بستهٔ بادام چشم توست
چون پسته بین گشاده دهان در برابرت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.