هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و دردهای ناشی از آن سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که عشق آرامش‌بخش نیست و مانند آتشی سوزنده است. شاعر از یادآوری لب یار خود رنج می‌برد و می‌گوید که بدون عشق، زندگی ناقص و ناتمام است. در نهایت، او به این نتیجه می‌رسد که بدون سوختن در آتش عشق، نام و آوازه‌ای به دست نمی‌آید.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ای مانند 'آتش عشق' و 'سوختن در عشق' نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۶۲

گر هیچ شبی وصل دلارام توان یافت
با کام جهان هم ز جهان کام توان یافت

دل هیچ نیارامد چون عشق بجنبد
در آتش سوزنده چه آرام توان یافت

جان یاد لبش می‌کند ای کاش نکردی
کان لب نه شکاری است که مادام توان یافت

من سوختم آوخ ز هوس پختن او لیک
بی‌آتش رز دیگ هوس خام توان یافت

خاقانی اگر یار نیابی چکنی صبر
کاین دولت از ایام به ایام توان یافت

نامت نشود تا نشوی سوختهٔ عشق
کز داغ پس از سوختگی نام توان یافت
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.