هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از خاقانی است که در آن شاعر از عشق و دلدادگی به معشوق سخن می‌گوید. او از فتنه‌انگیزی معشوق در کوی و بازار عشق می‌گوید و بیان می‌کند که تمامی کارهای معشوق جز خم موی او نیست. شاعر از خوی بد معشوق شکایت می‌کند اما با این حال، از هجران او شاد است زیرا طاقت تحمل خوی بد معشوق را ندارد. او همچنین از بی‌بهرگی خود از آب و روی معشوق می‌گوید و بیان می‌کند که بوی معشوق را دشمن باد آورده است و جانش محرم بوی معشوق نیست.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۴

کیست که در کوی تو فتنهٔ روی نیست
وز پی دیدار تو بر سر کوی تو نیست

فتنه به بازار عشق بر سر کار است از آنک
راستی کار او جز خم موی تو نیست

روی تو جان پرورد خوی تو خونم خورد
آه که خوی بدت در خور روی تو نیست

با غم هجران تو شادم ازیرا مرا
طاقت هجر تو هست طاقت خوی تو نیست

روی من از هیچ آب بهره ندارد از آنک
آب من از هیچ روی بابت جوی تو نیست

بوی تو باد آورد دشمن بادی از آنک
جان چو خاقانیی محرم بوی تو نیست
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.