هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و درد ناشی از آن سخن می‌گوید. او از تأثیرات عمیق عشق بر روح و جسم خود می‌گوید و چگونه عشق او را به ناله و سوختن واداشته است. شاعر از تلاش‌های خود برای تحمل درد عشق و ناتوانی در برابر آن صحبت می‌کند و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که عشق او را از درون دگرگون کرده است.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عشق و درد نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۷۳

جو به جو عشقت شمار دم زدن بر من گرفت
جوجوم کرد و چو بشنید آه من بر من گرفت

آهی از عشقت درون دل نهان می‌داشتم
چون برون شد بی‌من او راه دهن بر من گرفت

عشقت آتش در من افکند و مرا گفتا منال
نالهٔ آتش بگاه سوختن بر من گرفت

دل به دست خویشتن شد کشته در پای غمت
خود به خود کرد این و جرم خویشتن بر من گرفت

عشق می‌خواهد که چون لاله برون آیم ز پوست
من چو گل بودم درون پیرهن بر من گرفت

گفتم آخر درد خاقانی دوا یابد به صبر
چون طبیب عشق بشنید این سخن بر من گرفت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.