هوش مصنوعی: این شعر از خاقانی بیانگر عشقی عمیق و دردناک است که در آن عاشق از وصال معشوم محروم است و تنها چیزی که نصیب او می‌شود، نیستی و رنج است. شاعر از عشق به عنوان راهی طولانی و دشوار یاد می‌کند که حتی با تلاش بسیار، تنها بخش کوچکی از آن پیموده می‌شود. او همچنین از جفا و درد ناشی از این عشق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که دیدار معشوم برای او تا ابد حرام است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، بیان درد و رنج ناشی از عشق و مفاهیم فلسفی مانند نیستی و وصال، نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۷۶

در عشق تو عافیت حرام است
آن را که نه عشق پخت خام است

کس را ز تو هیچ حاصلی نیست
جز نیستیی که بر دوام است

صد ساله ره است راه وصلت
با داعیهٔ تو نیم گام است

شهری ز تو مست عشق و ما هم
این باد ندانم از چه جام است

ز آن نیمه که پاک بازی ماست
با درد تو داو ما تمام است

ز آنجا که جفای توست بر ما
دیدار تو تا ابد حرام است

هر دل ز تو با هزار داغ است
هر داغی را هزار نام است

خاقانی را ز دل خبر پرس
تا داغ به نام او کدام است
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.