هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و هجران معشوق سخن می‌گوید. او از درد دوری و اشتیاق به وصال معشوق می‌نالد و از تأثیرات عمیق این عشق بر روح و جان خود می‌گوید. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق و تأثیرات آن بر خود سخن می‌گوید و آرزوی وصال را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد که معمولاً در سنین بالاتر به دست می‌آید.

غزل شمارهٔ ۹۱

دل پیش خیال تو صد دیده برافشاند
در پای تو هر ساعت جانی دگر افشاند

لعلت به شکرخنده بر کار کسی خندد
کو وقت نثار تو بر تو شکر افشاند

شو آینه حاضر کن در خنده ببین آن لب
گر دیده نه‌ای هرگز کاتش گهر افشاند

از هجر تو در چشمم خورشید شود سفته
از بس که مرا الماس اندر بصر افشاند

نیش سر مژگانت ببرید رگ جانم
زان هر نفسی چشمم خون جگر افشاند

گر در همه عمر از تو وصلی رسدم یک شب
مرغ سحری بینی حالی که پر افشاند

بر تارک خاقانی از وصل کلاهی نه
تا دامن خرسندی از خلق برافشاند
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.