هوش مصنوعی: این شعر از خاقانی شروانی بیانگر عشق شدید و دردناک است که باعث تغییرات عمیق در زندگی شاعر شده است. شاعر از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد می‌کند که نمی‌توان از آن گریخت و باعث تحولات روحی و جسمی می‌شود. او از درد عشق و نیاز به ادامه این درد سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که عشق او را به جایی رسانده که حتی خودش را نمی‌شناسد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۱۹

چشم ما بر دوخت عشق و پردهٔ ما بردرید
از در ما چون درآمد دل ز روزن برپرید

گرچه راه دل زند زین گام نتوان بازگشت
ورچه قصد جان کند زین قدر نتوان دررمید

پای دار ای دل که جانان دست غارت برگشاد
جان سپار ای تن که سلطان تیغ غیرت برکشید

با چنین شوری که ناگه خاست نتوان خوش نشست
با چنین کاری که در جنبید نتوان آرمید

بر سر ایام ما عشقش کلاه اکنون نهاد
بر قد امید ما مهرش قبا اکنون برید

اندرین خم‌خانه صافی از پی درد است و ما
درد پر خوردیم اکنون صاف می‌باید مزید

در خراباتی که صاحب درد او جان‌های ماست
مائی ما نیست گشت و اوئی او ناپدید

گوشمالی داد ما را عشق او کز بیم آن
چشم خاقانی به خاقانی نیارد باز دید
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.