هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و انتظار برای رسیدن پیامی از معشوق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که حتی اگر پیام‌های وفا از معشوق نرسد، امیدوار است که حداقل پیامی از جفا یا سلامتی از او دریافت کند. شاعر همچنین از ترس و نگرانی خود از گرفتار شدن معشوق در دام‌های زندگی سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که عقلش در پی معشوق به مقامی برسد. در نهایت، شاعر امیدوار است که تلاش‌هایش برای وصال معشوق به نتیجه برسد و دلش به آرامش و کامیابی دست یابد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۳

چشم دارم که مرا از تو پیامی برسد
وز می وصل تو لبم بر لب جامی برسد

پخته و صاف اگر می نرسد از تو مرا
گه‌گه از عشق توام دردی جامی برسد

گر رسولان وفا نامه نیارند ز تو
هم به زنهار جفا از تو پیامی برسد

گر نه‌ای در بر من رغم ملامت گر من
هم به سلامت بر من از تو سلامی برسد

برگذر هست مرا ساخته صد دام حیل
ترسم ای دوست تو را پای به دامی برسد

عقلم آواره صفت می‌بدود در پی تو
گر به کویت نرسد هم به مقامی برسد

در طلب وصل لبت گام زند همت من
تا دل خاقانی از او بو که به کامی برسد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.