هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عاشقانه، از عشق و علاقه شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او ابراز می‌کند که حاضر است جان خود را فدای معشوق کند و از او می‌خواهد که دستیاری کند تا بتواند بر جهان تأثیر بگذارد. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که حتی اگر معشوق با او ترشرویی کند، باز هم عشقش را به او ابراز خواهد کرد. در نهایت، شاعر از ناامیدی و احساس تنهایی خود در عشق سخن می‌گوید و اظهار می‌کند که دیگران از عشق او به معشوق انتقاد می‌کنند، اما او همچنان بر عشق خود پابرجاست.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده در شعر، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد تا بتواند به درستی درک و تفسیر شود.

غزل شمارهٔ ۱۴۱

اندرآ ای جان که در پای تو جان خواهم فشاند
دستیاری کن که دستی بر جهان خواهم فشاند

پای خاکی کن در آکز چشم خونین هر نفس
گوهر اندر خاک پایت رایگان خواهم فشاند

گر چو چنگم دربر آیی زلف در دامن کشان
از مژه یک دامنت لعل روان خواهم فشاند

چهرهٔ من جام و چشم من صراحی کن که من
چون صراحی بر سر جام تو جان خواهم فشاند

رخ ترش داری که خوبم شکر شیرین کنی
چون ترش باشی به تو شیرین روان خواهم فشاند

بس کن از سرکه فشاندن زان لب میگون که من
دل بر آن میگون لب سرکه فشان خواهم فشاند

دوستان خواهند کز عشق تو دامن درکشم
من برآنم کاستین بر دوستان خواهم فشاند

بر سر خاک اوفتان خیزان ز جور آسمان
از تظلم خاک هم بر آسمان خواهم فشاند

اهل گفتم هست چون دیدم که خاقانی نیافت
عذر خواهان خاک توبه بر دهان خواهم فشاند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.