هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و درد دوری از معشوق سخن می‌گوید. او از غم و رنجی که در دل دارد و از تلاش برای رسیدن به معشوق می‌گوید. همچنین، شاعر به رقبای عشقی و مشکلاتی که در این راه وجود دارد اشاره می‌کند. او از آتش عشق و سوختن در آن سخن می‌گوید و از کسانی که درد او را درک نمی‌کنند، گلایه می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و رنج دوری نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۶۱

خار غم تو گل طرب دارد
دل در پی تو سر طلب دارد

مه حلقه به گوش تو نمی‌زیبد
ور حلقه به گوش تو لقب دارد

وصل تو و زحمت رقیبانت
نخلی است که خار با رطب دارد

می‌سوز مرا که خام کس باشد
کز آتش سوختن عجب دارد

هر کو ز حدیث درد من گوید
این عذر نهد که خواجه تب دارد

وآن کس که به تو رسد مرا گوید
کو مهر تب تو بر دو لب دارد

بس تاریک است روز خاقانی
مانا که ز زلف تو نسب دارد
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.