هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و علاقه شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که درد عشقش چنان است که هرچه بیشتر سعی در درمان آن کند، دردش بیشتر می‌شود. شاعر تأکید می‌کند که هرگز از معشوق خود دست نخواهد کشید، حتی اگر دنیا تغییر کند. او همچنین از جایگاه خود به عنوان بنده خاقانی سخن می‌گوید و امیدوار است که با قبول معشوق، نامور شود.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۲

زهر با یاد تو شکر گردد
شام با روی تو سحر گردد

درد عشق تو بوالعجب دردی است
که چو درمان کنم بتر گردد

نتواند نشاند درد دلم
گر صفاهان به گل‌شکر گردد

می‌کشم رطل عشق تا بغداد
هم کشم گر ز سر بدر گردد

بر تو تا زنده‌ام دگر نکنم
گرچه کار جهان دگر گردد

برنگردم من از تو تا عمر است
آن ندانم که عمر بر گردد

خاک روبی است بنده خاقانی
کز قبول تو نامور گردد

بنده خاقانی از تو سرور گشت
بس نماند که تاجور گردد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.