هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنجی که عشق به او وارد می‌کند سخن می‌گوید. او عشق را به دشمنی تشبیه می‌کند که به خرمن زندگی‌اش آتش می‌زند و دلش را سرگشته و آواره می‌کند. شاعر از بی‌وفایی و بی‌ثباتی عشق شکایت می‌کند و می‌گوید که عشق او را به گرداب مشکلات می‌کشاند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۶۸

آنچه عشق دوست با من می‌کند
والله ار دشمن به دشمن می‌کند

خرمن ایام من با داغ اوست
او به آتش قصد خرمن می‌کند

این دل سرگشته همچون لولیان
باز دیگر جای مسکن می‌کند

همچو مرغی از بر من می‌پرد
نزد بدعهدی نشیمن می‌کند

می‌برد با گرگ در صحرا گله
با شبان در خانه شیون می‌کند

پیش من از عشق بر سر می‌زند
در پی اندر پی، پی من می‌کند

آه از این دل کز سر گردن‌کشی
خود خاقانی به گردن می‌کند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.