هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دوری از معشوق سخن می‌گوید. او از نرسیدن به وصال معشوق و رنج‌های عشق شکایت می‌کند، اما با این حال به یک نگاه از دور قانع است. شاعر همچنین از تأثیرات عمیق نگاه معشوق و دردهای عشق بر دل خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۱۷۱

نی دست من به شاخ وصال تو بر رسید
نی و هم من به وصف جمال تو در رسید

این چشم شور بخت تو را دید یک نظر
چندین هزار فتنه ازان یک نظر رسید

عمری است کز تو دورم و زان دل شکسته‌ام
نی از توام سلام و نه از دل خبر رسید

از دست آنکه دست به وصلت نمی‌رسد
جانم ز لب گذشت و به بالای سر رسید

هر تیر کز گشاد ملامت برون پرید
بی‌آگهی سینه مرا بر جگر رسید

با این همه به یک نظر از دور قانعم
چو روزی از قضا و قدر این قدر رسید

دوری گزیدن از در تو دل نمی‌دهد
خاقانی این خبر ز دل خویش بر رسید
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.