هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و فراق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که دلش از هوای معشوق آرام نمی‌گیرد و غم فراق او همیشه در دلش باقی است. شاعر از این که عشقش تأثیری بر معشوق نگذاشته، متعجب است و با وجود سختی‌ها، شکرگزار است که وضعیت بدتر نشده است. او همچنین به بخت خود و شرایط زندگی اشاره می‌کند و از این که جهان به چنین بختی نمی‌گردد، شگفت‌زده است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، زبان شعر کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۷۳

دلم ز هوای تو بر نمی‌گردد
هوای تو ز دلم زاستر نمی‌گردد

بدل مجوی که بر تو بدل نمی‌جویم
دگر مشو که غم تو دگر نمی‌گردد

اثر نماند ز من در غم تو این عجب است
که در دل تو ازین غم اثر نمی‌گردد

بد است کار من از فرقت تو وین بد را
هزار شکر کنم چون بتر نمی‌گردد

به زر شدی همه کارم ز وصل تو چون زر
ز بی‌زری است که کارم چو زر نمی‌گردد

مرا ز بخت خود است این و خود عجب دارم
اگر جهان به چنین بخت برنمی‌گردد

اگرچه آب فراقت ز فرق من بگذشت
دلم خوش است که کعب تو تر نمی‌گردد

کدام روز که پیش در تو خاقانی
شهیدوار به خونابه در نمی‌گردد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.