۳۵۹ بار خوانده شده
دلم ز هوای تو بر نمیگردد
هوای تو ز دلم زاستر نمیگردد
بدل مجوی که بر تو بدل نمیجویم
دگر مشو که غم تو دگر نمیگردد
اثر نماند ز من در غم تو این عجب است
که در دل تو ازین غم اثر نمیگردد
بد است کار من از فرقت تو وین بد را
هزار شکر کنم چون بتر نمیگردد
به زر شدی همه کارم ز وصل تو چون زر
ز بیزری است که کارم چو زر نمیگردد
مرا ز بخت خود است این و خود عجب دارم
اگر جهان به چنین بخت برنمیگردد
اگرچه آب فراقت ز فرق من بگذشت
دلم خوش است که کعب تو تر نمیگردد
کدام روز که پیش در تو خاقانی
شهیدوار به خونابه در نمیگردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
هوای تو ز دلم زاستر نمیگردد
بدل مجوی که بر تو بدل نمیجویم
دگر مشو که غم تو دگر نمیگردد
اثر نماند ز من در غم تو این عجب است
که در دل تو ازین غم اثر نمیگردد
بد است کار من از فرقت تو وین بد را
هزار شکر کنم چون بتر نمیگردد
به زر شدی همه کارم ز وصل تو چون زر
ز بیزری است که کارم چو زر نمیگردد
مرا ز بخت خود است این و خود عجب دارم
اگر جهان به چنین بخت برنمیگردد
اگرچه آب فراقت ز فرق من بگذشت
دلم خوش است که کعب تو تر نمیگردد
کدام روز که پیش در تو خاقانی
شهیدوار به خونابه در نمیگردد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.