هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از طلوع صبح و تأثیرات آن بر طبیعت و روح انسان سخن می‌گوید. صبح با گشودن جیب آسمان و بیدار کردن مرغ صبح‌دم، خواب پاسبان را می‌گشاید. شاعر از عشق، عاشقی و تأثیرات روحانی صبح بر دل و جان خود می‌گوید. او از بخت و عشق به عنوان نیروهایی که درهای آسمان را می‌گشایند یاد می‌کند و در نهایت، شاهد دلش از در وارد می‌شود و گره‌های غم را یکی پس از دیگری می‌گشاید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۷۴

صبح چون جیب آسمان بگشاد
هاتف صبح‌دم زبان بگشاد

پر فرو کوفت مرغ صبح‌دمی
دم او خواب پاسبان بگشاد

نفس عاشقان و نالهٔ کوس
نفخهٔ صور در دهان بگشاد

چشمهٔ دل فسرده بود مرا
ز آتش صبح درزمان بگشاد

دل من بی‌میانجی از پی صبح
کیسه‌ها داشت از میان بگشاد

صبح بی‌منت از برای دلم
نافه‌ها داشت رایگان بگشاد

ریزش ابر صبحگاهی دید
طبع من چون صدف دهان بگشاد

دعوت عاشقانه می‌کردم
بخت درهای آسمان بگشاد

الصبوح الصبوح می‌گفتم
عشق خم‌خانهٔ روان بگشاد

الرفیق الرفیق می‌راندم
رصد غیب راه جان بگشاد

شاهد دل درآمد از در من
بند لعل از شکرستان بگشاد

گه به لب‌ها ز آتش جگرم
آب حیوان به امتحان بگشاد

گه به دندان ز رشتهٔ جانم
گرهٔ غم یکان یکان بگشاد

گفت خاقانیا تو ز آن منی
این بگفت، آفتاب ران بگشاد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.