هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و اندوه عمیق خود سخن می‌گوید. او احساس می‌کند که روزهای عمرش در تاریکی شب فرو رفته و امیدش به خورشید زندگی دوباره زنده شده است. شاعر از دردها و رنج‌هایش می‌گوید و بیان می‌کند که دلش در غم‌خانه باز شده و از بیداد زمانه شکایت دارد. او از آتش درون و فریادهایش سخن می‌گوید و احساس می‌کند که گویی کوه‌های پولادین بر او فشار آورده‌اند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۹۹

روز عمرم در شب افتاده است باز
وز شبم روز عنا زاده است باز

گویی اندر دامن آمد پای دل
کز پی آن در سر افتاده است باز

چون نشینم کژ که خورشید امید
راست بالای سر استاده است باز

قسم هرکس جرعه بود از جام غم
قسم من تا خط بغداد است باز

همچو آب از آتش و آتش ز باد
دل به جوش و تن به فریاد است باز

شایدم کالماس بارد چشم از آنک
بند بر من کوه پولاد است باز

شد زبانم موی و شد مویم زبان
از تظلم کاین چه بیداد است باز

سینهٔ من کآسمان در خون اوست
از خرابی محنت آباد است باز

از مژه در آتشین آبم که دل
تف این غمها برون داده است باز

رخت جان بربند خاقانی ازآنک
دل در غم‌خانه بگشاده است باز
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.