هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها و سختی‌هایی که در طول شب متحمل شده است سخن می‌گوید. او از بی‌صبری برای رسیدن به صبح و امید به پایان یافتن دردها می‌گوید. همچنین، از تلاش‌های بی‌ثمر و ناامیدی‌های خود در یافتن همراه و همدل سخن می‌راند. در نهایت، او از دردها و رنج‌هایش با زبان شعر و استعاره یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی شعری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۱۲

کو صبح که بار شب کشیدم
در راه بلا تعب کشیدم

صبرم نکشید تا سحر زآنک
از موکب غم شغب کشیدم

جان هم نکشد به حیله تا روز
من تا به سحر عجب کشیدم

زنده به امید صبح ماندم
تا صبح بدین سبب کشیدم

دارم ز خمار چشم میگون
بی‌آنکه می طرب کشیدم

صبحا به گلاب ژاله بنشان
این درد سری که شب کشیدم

بر چرخ کمان کشیدم از دل
کز آتش دل لهب کشیدم

تیرم همه بر نشانه شد راست
هر چند کمان به چپ کشیدم

پر آبله شد لبم ز بس تف
کز سینه به سوی لب کشیدم

گویند لب تو را چه افتاد
این عذر نهم که تب کشیدم

کردم طلب و نیافتم اهل
اکنون قدم از طلب کشیدم

خاقانی‌وار خط واخواست
بر عالم بوالعجب کشیدم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.