هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج‌ها و ستم‌هایی که متحمل شده است سخن می‌گوید. او از بی‌عدالتی و نبود انصاف در زندگی خود شکایت دارد و احساس می‌کند که مانند سایه‌ای از خود رمیده و مانند نایی گلو گرفته است. شاعر از این که مدام مورد آزار و اذیت قرار گرفته و مانند سگی گزیده شده است، ناله می‌کند. او آرزو می‌کند که بتواند از این وضعیت رها شود و به راستی و درستی بازگردد. در نهایت، شاعر خود را فردی دلسوز و نه شوخ‌طبع معرفی می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق و انتزاعی مانند رنج، ستم، و جست‌وجوی حقیقت است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۲۲

تا چند ستم رسیده باشم
چون سایه ز خود رمیده باشم

لب بسته گلو گرفته چون نای
نالان و ستم رسیده باشم

انصاف بده چرا ننالم
کانصاف ز کس ندیده باشم

چند از سگ ابلق شب و روز
افتادهٔ سگ گزیده باشم

چند از پی آب‌دست هر خس
چون بلبله قد خمیده باشم

تا کی چو ترازو از زبانی
در گردن زه کشیده باشم

طیار شوم زبان ببرم
تا راست روی گزیده باشم

چون صبح و محک به راست گویی
گویای زبان بریده باشم

گوئی که ز غم مجوش و مخروش
این پند بسی شنیده باشم

درجوش و خروش ابر و بحرم
نتوانم کرمیده باشم

خاقانی دلفکارم آری
اندیک نه شوخ‌دیده باشم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.