هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تنهایی و جدایی از یار و سایه‌اش می‌گوید و از بیم از دست دادن نفس و زندگی سخن می‌راند. او از ترس از نفاق و دوگانگی در آینه چشمش می‌ترسد و از وام‌های روزگار و گذر عمر شکایت می‌کند.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۲۴

از هستی خود که یاد دارم
جز سایه نماند یادگارم

ور سایه ز من بریده گردد
هم نیست عجب ز روزگارم

چون یار ز من برید سایه
چون سایه ز من رمید یارم

از هم‌نفسان مرا چراغی است
زان هیچ نفس زدن نیارم

زان بیم که از نفس بمیرد
در کام نفس شکسته دارم

چون هم‌نفسی کنم تمنا
بر آینه چشم برگمارم

ترسم ز نفاق آینه هم
زان نتوانم که دم برآرم

خاقانی‌وار وام ایام
از کیسهٔ عمر می‌گزارم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.