هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات پیچیده خود سخن می‌گوید. او از غم و درد به عنوان بخشی از وجود خود یاد می‌کند و خود را با درد همراه می‌داند. او از زندگی خود به عنوان یک قمارباز یاد می‌کند که جانش را به خطر می‌اندازد. شاعر همچنین از دوستان و دشمنان خود سخن می‌گوید و از نقش‌های مختلفی که در زندگی ایفا می‌کند، انتقاد می‌کند. او خود را آفتابی می‌داند که خاک را می‌بوسد و نه نازنین. در نهایت، شاعر از زمان و مکان خود فراتر می‌رود و از عهد و پیمان‌های گذشته و آینده سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند قمار و درد ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۲۲۶

منم آن کز طرب غمین باشم
لیکن از غم طرب گزین باشم

درد غم بایدم نه صاف طرب
زانکه با دردکش قرین باشم

یک‌دم و نیم جان گرو دارم
من مقامر دلم چنین باشم

سه یک دوستان سه شش خواهم
که همه با گرو به کین باشم

ور سه شش نقش خویش یک بینم
هم نخواهم که نقش‌بین باشم

راست بیرون دهم همه کژ خویش
گرچه کژ نقش چون نگین باشم

آفتابم که خاک ره بوسم
نه هلالم که نازنین باشم

نه چنوهم کمان کشم بر خلق
بهر یک شب که در کمین باشم

جرعه برچیند آفتاب از خاک
من هم از خاک جرعه چین باشم

کو خرابات کهف شیر دلان
تا سگ آستان نشین باشم

نه نه آن جمع هفت مردانند
من که باشم که هشتمین باشم

من که باشم که در وجود نیم
تا در این دور کم حزین باشم

یا به صد سال پیش ازین بودم
یا به صد سال بعد ازین باشم

چون من از عهد هیچ نندیشم
از بدی عهد چون غمین باشم

چون من امروز در میانه نیم
چه میانجی کفر و دین باشم

من نه خاقانیم که خاقانم
تا کله‌دار راستین باشم

شرق و غرب اتفاق کرد بر آنک
مبدع معنی آفرین باشم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.