هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و علاقه‌ی عمیق خود به معشوق سخن می‌گوید. او از رنج‌ها و سختی‌هایی که در این راه متحمل شده، مانند اشک‌های بی‌پایان و محنت‌های فراوان، یاد می‌کند. شاعر بیان می‌کند که با وجود تمام مشکلات، عشق او به معشوق همچنان پابرجاست و حتی حاضر است برای این عشق از دشمنی با دیگران نیز بگذرد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌ی شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۳۳

یک نظر دوش از شکنج زلف او دزدیده‌ام
زیر هر تار صد شکنجی جهان جان دیده‌ام

دوش از آن سودا که جانم ز آن میان گوئی کجاست
مرغ و ماهی آرمید و من نیارامیده‌ام

بی‌میانجی زبان و زحمت گوش آن زمان
لابه‌ها بنموده‌ام لبیک‌ها بشنیده‌ام

گوهری کز چشم من زاد آفتاب روی تو
هم به دست اشک در پای غمش پاشیده‌ام

از نحیفی همچو تار رشته‌ام در عقد او
لاجرم هم بستر اویم وز او پوشیده‌ام

گرچه آن خوش لب جهان خرمی را برفروخت
من به دندان محنت او را به جان بخریده‌ام

او مرا بی‌زحمت من دوست دارد زین قبل
دشمن خاقانیم تا مهر او بگزیده‌ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.