هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او از تلخیها و دردهای عشق شکایت میکند، اما در عین حال، عشق را ستایش میکند و از آن به عنوان منبع الهام و زیبایی یاد میکند. شاعر از بیتوجهی معشوق گلایه میکند و اظهار میدارد که حتی اگر بیشتر تلاش کند، باز هم شنیده نخواهد شد. در نهایت، او از عشوههای معشوق خسته شده و از آیندهای پر از افسوس میترسد.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج و درد عشق و شکایت از بیتوجهی معشوق نیاز به بلوغ عاطفی دارد تا به درستی درک شود.
غزل شمارهٔ ۲۴۵
چون تلخ سخن رانی تنگ شکرت خوانم
چون کار به جان آری جان دگرت خوانم
زهر غم خویشم ده تا عمر خوشت گویم
خاک در خویشم خوان تا تاج سرت خوانم
اشک و رخ من هر دو سرخ است و کبود از تو
خوش رنگرزی زین پس عیسی هنرت خوانم
چون درد توام گیرد دامان غمت گیرم
آیم به سر کویت وز در به درت خوانم
زین خواندن بیحاصل بستم لب و بس کردم
هم کم شنوی دانم گر بیشترت خوانم
گفتی که چو وقت آید کارت به ازین سازم
این عشوه مده کانگه افسوس گرت خوانم
از محنت خاقانی بس بیخبری ویحک
دانم نشوی در خط گر بیخبرت خوانم
چون کار به جان آری جان دگرت خوانم
زهر غم خویشم ده تا عمر خوشت گویم
خاک در خویشم خوان تا تاج سرت خوانم
اشک و رخ من هر دو سرخ است و کبود از تو
خوش رنگرزی زین پس عیسی هنرت خوانم
چون درد توام گیرد دامان غمت گیرم
آیم به سر کویت وز در به درت خوانم
زین خواندن بیحاصل بستم لب و بس کردم
هم کم شنوی دانم گر بیشترت خوانم
گفتی که چو وقت آید کارت به ازین سازم
این عشوه مده کانگه افسوس گرت خوانم
از محنت خاقانی بس بیخبری ویحک
دانم نشوی در خط گر بیخبرت خوانم
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.