هوش مصنوعی: این متن بیانگر عشق و فداکاری بی‌حد و مرز شاعر نسبت به معشوق است. شاعر حاضر است جان و جهان خود را فدای معشوق کند و هر آنچه دارد را به پای او بریزد. او از ناتوانی خود در برابر عظمت معشوق سخن می‌گوید و اعلام می‌کند که حتی اگر هزاران گنج و کان هم بفرستد، باز هم در برابر لعل لب معشوق هیچ است. شاعر همچنین از عشق خود به معشوق می‌گوید و اعلام می‌کند که حاضر است هر چه دارد را به پای او بریزد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۷

ما پیشکش تو جان فرستیم
ور دست رسد جهان فرستیم

جان خود چه سگ و جهان چه خاک است
تا بر درت این و آن فرستیم

یک وام لبت نداده باشیم
آنگه که هزار جان فرستیم

در قیمت لعل تو چه ارزد
ما ارچه هزار کان فرستیم

دندان مزد سگان کویت
بپذیری اگر روان فرستیم

این لاشهٔ تن کشیده در جل
بر آخور پاسبان فرستیم

بس عذر کز آخور تو خواهیم
گر ابلق آسمان فرستیم

قصه به تو هر نفس نویسیم
قاصد به تو هر زمان فرستیم

دیده هم از آن توست بگذار
تا مرغ به آشیان فرستیم

خاقانی را هزار گنج است
یک یک به تو رایگان فرستیم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.