هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی شدید خود به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه اندیشه‌های معشوق در جان او آتشی افکنده که حتی با صدها طوفان نیز خاموش نمی‌شود. او از ناتوانی خود در فراموش کردن معشوق و رهایی از این عشق سوزان می‌گوید و تأکید می‌کند که حتی با نوشتن نامه‌های بسیار نیز نمی‌تواند تمامی درد دل خود را بیان کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. همچنین، زبان و ساختار شعری آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۲۵۰

جانا ز سر مهر تو گشتن نتوانم
وز راه هوای تو گذشتن نتوانم

درجان من اندیشهٔ تو آتشی افکند
کانرا به دو صد طوفان کشتن نتوانم

صد رنگ بیامیزم چه سود که در تو
مهری که نبوده است سرشتن نتوانم

تا بودم بر قاعدهٔ مهر تو بودم
تا باشم ازین قاعده گشتن نتوانم

چون نامه نویسم به تو از درد دل خویش
جان تو که از ضعف نوشتن نتوانم

حال دل خاقانی اگر شرح پذیرد
حقا که به صد نامه نوشتن نتوانم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.