هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق نافرجام و درد فراق سخن می‌گوید. او از جفا و فراق معشوق شکایت کرده و بیان می‌کند که از آتش عشق و سودا در حال سوختن است. شاعر به دلیل ناتوانی در ابراز عشق خود، به شاهد، می و شمع پناه می‌برد و در نهایت همه این نیازها را به معشوق نسبت می‌دهد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و احساسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی شعری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۵۳

طبع تو دمساز نیست چاره چه سازم
کین تو کمتر نگشت مهر چه بازم

تیر جفایت گشاد راه سرشکم
تیغ فراقت درید پردهٔ رازم

از شب هجران بپرس تا به چه روزم
ز آتش سودا ببین که در چه گدازم

زهرهٔ آن نیستم که پای تو بوسم
پس به چه دل دست سوی زلف تو یازم

باز نیازم به شاهد و می و شمع است
هر سه توئی ز آن به سوی توست نیازم
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.