هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و فراق سخن میگوید و درد و رنجی که در این راه متحمل شده است را بیان میکند. او از وفاداری و فداکاری خود در عشق میگوید و از بیوفایی معشوق شکایت میکند. شاعر همچنین از امید به وصال و ناامیدیهایش در این مسیر سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربههای عاطفی دارد. همچنین، بیان درد و رنج عشق و فراق ممکن است برای مخاطبان جوانتر چالشبرانگیز باشد.
غزل شمارهٔ ۲۵۴
ای جفت دل من از تو فردم
وی راحت جان ز تو به دردم
تا با دل و جان من تو جفتی
من از دل و جان خویش فردم
رنجی که من از پی تو دیدم
دردی که من از غم تو خوردم
بر کوه بیازمای یکبار
تا بشناسی که من چه کردم
من شاخ وفا و مردمی را
کی چون تو شکسته بیخ نردم
داو دل و جان نهم به عشقت
در شدره اوفتاد نردم
ای سرو سهی که در فراقت
چون زرین نال زار و زردم
بیجاده اشارت در تو
رخسار چو کهربای زردم
با لشکر هجر تو همه سال
ز امید وصال در نبردم
با آتش و آب دیده و دل
گرد در تو چو باد گردم
بر رهگذر بلاست وصلت
در رهگذر بلا نبردم
عشق تو به جان خویش دادم
تا عمر به سر شود به دردم
خاقانی بیاموزد در عشق
بسیار خیال گرم و سردم
وی راحت جان ز تو به دردم
تا با دل و جان من تو جفتی
من از دل و جان خویش فردم
رنجی که من از پی تو دیدم
دردی که من از غم تو خوردم
بر کوه بیازمای یکبار
تا بشناسی که من چه کردم
من شاخ وفا و مردمی را
کی چون تو شکسته بیخ نردم
داو دل و جان نهم به عشقت
در شدره اوفتاد نردم
ای سرو سهی که در فراقت
چون زرین نال زار و زردم
بیجاده اشارت در تو
رخسار چو کهربای زردم
با لشکر هجر تو همه سال
ز امید وصال در نبردم
با آتش و آب دیده و دل
گرد در تو چو باد گردم
بر رهگذر بلاست وصلت
در رهگذر بلا نبردم
عشق تو به جان خویش دادم
تا عمر به سر شود به دردم
خاقانی بیاموزد در عشق
بسیار خیال گرم و سردم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.