هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و درد فراق سخن می‌گوید. او از بی‌توجهی معشوق و رنج‌هایی که تحمل کرده، شکایت می‌کند. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق و همچنین از بی‌رحمی او در قبال عشقش صحبت می‌کند. در نهایت، شاعر از آرزوی وصال و ناامیدی‌هایش می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات و مفاهیم موجود در شعر نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی بیشتری دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۲۸۲

ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من
گر نگه کردی به سوی من نبودی سوی من

من بخایم پشت دست از غم که او از روی شرم
پشت پای خویش بیند تا نبیند روی من

رسم ترکان است خون خوردن ز روی دوستی
خون من خورد و ندید از دوستی در روی من

بس که از زاری زبانم موی و مویم شد زبان
کو مرا کشت و نیازرد از برون یک موی من

ترک بلغاری است قاقم عارض و قندز مژه
من که باشم تا کمان او کشد بازوی من

تا ز دستم رفت و هم‌زانوی نااهلان نشست
شد کبود از شانهٔ دست آینهٔ زانوی من

بوی وصلش آرزو می‌کردم او دریافت گفت
از سگان کیست خاقانی که یابد بوی من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.