هوش مصنوعی: این متن شعری است که بیانگر عشق و دلدادگی شدید شاعر به معشوق است. شاعر از غم و اندوه ناشی از دوری معشوق سخن می‌گوید و حتی حاضر است برای رسیدن به وصال او، زهر بنوشد. او عشق خود را به حدی می‌داند که حتی پای سگ کوی معشوق را بر دیده خود می‌پذیرد. شاعر در نهایت از وفاداری و شیفتگی خود به معشوق سخن می‌گوید و از رنج‌هایی که در این راه متحمل شده است.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۲۸۹

تا دل غم او دارد نتوان غم جان خوردن
با انده او زشت است اندوه جهان خوردن

گر پای سگ کویش بر دیدهٔ ما آید
زین مرتبه بر دیده تشویر توان خوردن

در عشوهٔ وصل او عمری به کران آرم
گرچه ز خرد نبود زهری به گمان خوردن

آنجا که سنان باشد با کافر مژگانش
خوشتر ز شکر دانم بر سینه سنان خوردن

در راه وفای او شد شیفته خاقانی
هر روز قفای نو از دست زمان خوردن
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.