هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و وفاداری خود سخن میگوید و از رنجهایی که به خاطر معشوق متحمل شده است. او از جفا و غم معشوق مینالد و ابراز میکند که با وجود تمام دردها، همچنان به عشق و وفاداری پایبند است. شاعر آرزو میکند که معشوق به او توجه کند و از حالش باخبر شود.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایینتر چالشبرانگیز باشد.
غزل شمارهٔ ۲۹۴
تو چه دانی که من از وفا چه نمودم به جای تو
علم الله که جان من چه کشید از جفای تو
گذری کن به کوی من، نظری کن به سوی من
بنگر تا به روی من چه رسید از برای تو
ز غمت گرچه خستهام، کمر مهر بستهام
دل از آن بر گسستهام که گذارم وفای تو
دلت از مهر گشته شد غمم از حد گذشته شد
چکنم چون نوشته شد به سرم بر قضای تو
چو جهانی به خاصیت تو و وصل تو عاریت
نزند لاف عافیت دل کس در بلای تو
نیت آن همی کنم که تو را جان فدی کنم
به جهان این ندی کنم که سرم با دو پای تو
همه رنجی به سر برم چو به کوی تو بگذرم
همه خشمی فرو خورم چو ببینم رضای تو
تن اگر زیان کند لب تو کار جان کند
دل خاقانی آن کند که بود حکم و رای تو
علم الله که جان من چه کشید از جفای تو
گذری کن به کوی من، نظری کن به سوی من
بنگر تا به روی من چه رسید از برای تو
ز غمت گرچه خستهام، کمر مهر بستهام
دل از آن بر گسستهام که گذارم وفای تو
دلت از مهر گشته شد غمم از حد گذشته شد
چکنم چون نوشته شد به سرم بر قضای تو
چو جهانی به خاصیت تو و وصل تو عاریت
نزند لاف عافیت دل کس در بلای تو
نیت آن همی کنم که تو را جان فدی کنم
به جهان این ندی کنم که سرم با دو پای تو
همه رنجی به سر برم چو به کوی تو بگذرم
همه خشمی فرو خورم چو ببینم رضای تو
تن اگر زیان کند لب تو کار جان کند
دل خاقانی آن کند که بود حکم و رای تو
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلاتن مفاعلن
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.