۳۳۵ بار خوانده شده
سینه پر آتشم چو میغ از تو
چهرهٔ پر گوهرم چو تیغ از تو
روز عمرم بدی که چون
حاصلی نیست جز دریغ از تو
ماتم عمر رفته خواهم داشت
زان سیه جامهام چو میغ از تو
رصد عشق تو جهان بگرفت
چون تمنا کنم دریغ از تو
وه چه سنگی که خون خاقانی
ریختی نامده دریغ از تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
چهرهٔ پر گوهرم چو تیغ از تو
روز عمرم بدی که چون
حاصلی نیست جز دریغ از تو
ماتم عمر رفته خواهم داشت
زان سیه جامهام چو میغ از تو
رصد عشق تو جهان بگرفت
چون تمنا کنم دریغ از تو
وه چه سنگی که خون خاقانی
ریختی نامده دریغ از تو
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.