هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و اندوه خود سخن می‌گوید. او احساس می‌کند که سینه‌اش پر از آتش و چهره‌اش پر از گوهر است، اما عمرش بی‌ثمر و پر از دریغ گذشته است. شاعر ماتم عمر از دست رفته را می‌گیرد و از عشق و تمناهای بی‌پاسخ خود می‌نالد. او از سنگی که خونش را ریخته و از دریغی که نامده است، شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. مفاهیمی مانند عشق، اندوه، و پشیمانی از عمر از دست رفته، برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است قابل درک نباشد و نیاز به تجربه‌ی بیشتری در زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۹۵

سینه پر آتشم چو میغ از تو
چهرهٔ پر گوهرم چو تیغ از تو

روز عمرم بدی که چون
حاصلی نیست جز دریغ از تو

ماتم عمر رفته خواهم داشت
زان سیه جامه‌ام چو میغ از تو

رصد عشق تو جهان بگرفت
چون تمنا کنم دریغ از تو

وه چه سنگی که خون خاقانی
ریختی نامده دریغ از تو
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.